ریحانه جونریحانه جون، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

عسلی مامان و باباش

ریحانه کچل

24 فروردین 94 موهای دختر نازم  رو تیغ زدیم . از اول موهای نوزادیت رو نزدیم و موهات هم رشد زیادی نداشت همه می گفتند بزنید تا رشد کنه و ما هم دخترمون رو کچل کردیم انشاله موهات  پرپشت بشه ...
26 فروردين 1394

پایان نه ماهگی

دیروز دخترم رو بردیم بهداشت برای مراقبت نه ماهگیش وزن : 7300 قد :67 دور سر:41.3 وزنت هیچ تغییری نکرده بود و ثابت بود و دو هفته دیگه باید ببریمت دوباره برای وزنت  
26 فروردين 1394

روز زن

دیروز 21 فروردین روز زن بود و امسال من مادر هم شده بودم و چه حس قشنگیه مادر بودن من تو آشپز خونه بودم که بابا کادوش رو داده بود دست شما و تبریک گفت .خیلی غافلگیر شدم برام یه انگشتر خریده بود خوشکل بود دستش درد نکنه. امروز خیلی ذلم برات تنگ شده خیلی نمیدونم چه جوری میخوام تا ساعت 3 درویت رو تحمل کنم  دوست دارم دخملم
22 فروردين 1394

اولین سفر ریحانه به مشهد

روز 9 فروردین به صورت خیلی ناگهانی تصمیم گرفتیم بریم مشهد با خانواده بابا یعنی بی بی و عمه ها ول اونا با ما نیومدن و فقط عمه محدثه اومد و مامانی رو هم با خودمون بردیم .صبح دوشنبه 10 فروردین حرکت کردیم و ساعتای 13/30 رسیدیم مشهد ولی چون مشهد ترافیک بود تا ساکن شدیم ساعتای 3 شده بود و شبش رفتیم حرم و حسابی هم سرد بود و همش میترسیدم سرما بخوری که خدا رو شکر نخوردی به من که خیلی خوش گذشت چون واقعا خسته بودم و به سفر نیاز داشتم .دخترمون رو بردیم زیارت انشاله که نگهدارت باشه امام رضا و اول سال اومدیم زیارت آقا امام رضا و خودمون رو بیمه ات کردیم و روز 13 بدر هم تو راه برگشت بودیم ...
22 فروردين 1394

مهارت جدید

دختر نازم 9 فروردین تونستی باکمک روروئک بلند شی.قبلا خیلی تلاش میکردی ولی نمیتونستی کامل وایستی داشتم همینجوری ازت فیلم میگرفتم که یه دفعه دیدم بلند شدی قربونت بشم انشاله که روی اون پاهای کوچولوت بتونی بدون کمک وایستی
22 فروردين 1394

سال 1394 مبارک

امسال لحظه تحویل سال ساعت 2 و 15 دقیقه و 11 ثانیه روز شنبه بود و ما شبش ساعت 12 خوابیدیم و ساعت رو تنظیم کرده بودیم که بیدار بشیم ولی متاسفانه خوابمون برده بود و تو8 ماه و 7 روزت بود عیدت مبارک گلم امسال تو پیش مایی و از این بابت خدا را شاکریم  چون بابا حاجی فوت کرده بود عید نداشتیم و نتونستم عکس از سفره هفت سین برات بگیرم انشااله سالهای بعد.روز اول عید هم رفتیم بورنگ ولی عصر برگشتیم
22 فروردين 1394
1